از خواب پا شدیم
همه چیز معمولی و خوب
من از این‌پهلو به اون پهلو شدم
شوهرم گفت ای بابا
موهات خورد به من
رفت دوش گرفت
بعدش که خودش رو خشک کرد
بهش گفتم قلبم شکست
اما باز اضطرابش بالاتر رفت و گفت بالشتمم کثیف کردی
دیگه نتونستم جلو گریه هام رو بگیرم
ادامه داره...
شوهر من وسواس شدید داره
خدا صبرت بده
خيلي سخته🥺
واسه رابطه چيكار ميكنيد پس
چطوری... داره🤦♀️
عجب
خدا صبرت بده
محلش نذار
برا این چیزای کوچیک اعصاب خودت خورد نکن
عین ابر بهار گریه کردم
بیشتر مضطرب شد
سکوت کرد و گوشه تخت نشست
اروم که شدم‌پا شد رفت و گفت من از صبح تا شب کار میکنم و ...
گفتم ربطی نداره
اندازه یه اغوش که حق دارم بهت نیاز داشته باشم
رفت سر کار...
الان زنگ زد
بیخود کرده
بالشش رو چرا میگه کثیفه؟
دکتر نرفته برای وسواسش؟
پس رابطه جنسیتون چجوره؟بوس و اینا؟
باادم وسواسی نمیشه زندگی کرددرمانش کن شدشدنشدطلاق
بچه هم داری؟😢
فکر نکنم بیاد پیش روانشناس
خودت برو که کمکت کنه اذیت نشی و راضیش کنی اونم بیاد
پریود بودی؟ دیگه نزدیکش نخواب ببرش مشاوره
ببخشید ولی شما خیلی نازک نارنجی تشریف دارید خب
