یه دوستی دارم که همه اسرارمو میدونه همه چیزو ، متاسفانه خیلی بهش بها دادم و اون چیزایی رو که نباید میدونست بهش گفتم ، الانم تو شرایط بدی قرار گرفتم ، اون یهو بدون هیچ دلیلی دیگه نمیخواد با من در ارتباط باشه و موندم چیکار کنم ، بشدت ازش میترسم چون با هرکس کات کنه بعدش یه جورایی ازش انتقام میگیره ، بخاطر حسادت و ذات بدی که داره ، هیچوقت پیشش نمیگفتم که مثلا فلان چیزو خریدم چون جوری حسادت میکرد که از صورتشم پیدا بود نمیتونست حسادتشو مخفی کنه ، همیشه آرزو داشتم از زندگیم بره بیرون ، ولی الان که خودش داره میره میترسم ، آخه بی هیچ علتی ، برگشت گفت از زندگیم برو بیرون بهم انرژی منفی میدی ، جالبه که اون به من میگفت ، در صورتیکه کاملا برعکسه ، من زندگی آرومی دارم نمیخوام برام مشکل درست کنه ، نمیدونم چیکار کنم ، شاید فکر کنید الان خیلی راحتم ولی به مرز دیوانگی رسیدم همیشه میخواد سر از ریز و درشت زندگیم در بیاره حتی رفته بود مخفیانه حسابهای بانکیمو چک کرده بود که ببینه من چقد سپرده دارم ، بعدها فهمیدم ، البته اینم بگم که منم همه چیز اونو میدونم ، شما رو به خدا بگید چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
میشه اول بگی رو چه حسابی همه چیز زندگیت و به همچین آدمی گفتی؟آومی که خودت هم حتی دوست نداشتی دوستت بمونه بعد من شوهرم نتونسته حساب بانکی مو دربیارم اون چجوری فهمیده چقدر سپرده داری