2733
2734

الان یک سال و ۸ماهه خونه ی بابام هستم 

درحال جدایی هستیم 

مادرشوهرم عاشق من بود باورکنید چنان قربون صدقه ام می رفت و کارهایی برام انجام می داد که همه حسادت می کردند 

اما همین مادرشوهرم باعث مرگ مامانم شد 

نمیدونم شایدم قسمت مامانم همون بود 

الان سال دومی هست که روز مادر جای مامانم عکسشو بغل می گیرم و می بوسم حتی مزارشم ازم دوره و نمیتونم برم سرخاکش و البته دومین سالی که روز زن خونه ی بابام هستم 

پارسال شوهرم پیام تبریک روز زن فرستاد

امسال که شوهرم هیچی نفرستاد

مادرشوهرم پیام داده روز مادر مبارک روز مادر برای تویی که برای پریناز واقعا مادری می کنی مبارک 

یه دختر ۵ساله دارم که باخودم اوردم خونه ی بابام 

اینم بگم قبلا هرسال مادرشوهرم روز مادر برام کادو می گرفت چون اسمم فاطمه اس 

حالا به نظرتون جوابشو بدم؟

......

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
2738
نميدونم  چطور باعث مرگ مادرت شد؟ و چرا دو سال طول كشيده طلاق؟ و به هر حال هميشه مادربزرگ بچه ا ...

شوهرم معتاد بود من مامور اوردم با زور و کتک بردنش کمپ شبش مامانش اومد دعوا که تو زن زندگی نیستی زنی که برای شوهرش مامور بیاره دیگه به درد زندگی نمی خوره مامانم قلبش گرفت و تا بردیم بیمارستان تموم کرد 

چون دیر درخواست طلاق دادم اینقدر طول کشید

......
شوهرم معتاد بود من مامور اوردم با زور و کتک بردنش کمپ شبش مامانش اومد دعوا که تو زن زندگی نیستی زنی ...




بعد اون چیزی به مادرشوعرت نگفتی دعوا نکردی؟

بدون امضا😁😁😁😁😑😐🙄😏😇😘😄😃😋🙂🙂🤗😄😎🙂☺😍😗
شوهرم معتاد بود من مامور اوردم با زور و کتک بردنش کمپ شبش مامانش اومد دعوا که تو زن زندگی نیستی زنی ...

عزیزم همه چی دست به دست هم داده تو عصبی بودی اونکاری کردی مادرشوهرت عصبی همه چی زنجیروار پیش رفته که بنده خدا مادرت دووم نیاره

بعد اون چیزی به مادرشوعرت نگفتی دعوا نکردی؟

نه بعدش درگیر مراسم و اینا شدیم همو ندیدیم برای مراسم خاکسپاری و هیچی هم دعوتشون نکردیم اونا واسطه فرستادن که میخوایم برای مراسم بیاییم بابام به منو آجیام گفت اونا اومدن شما فعلاهیچی نگید که ما گفتیم نمیخواییم اونا بیاند مراسم و اونام نیومدن 

بعد۵۰روز از فوت مامانم داداش و زن داداشم فوت کردن باز ما گفتیم نمیخوایم بیایید برای تسلیت و برای مراسم 

دیگه همو اصلا ندیدیم تا چندماه قبل که من شوهرمو انداختم زندان و مادرش اومد برای رضایت گرفتن که اون موقع بهش گفتم مامانمو کشتی یه عالم گریه و زاری و اینا کرد که به خدا تقصیر من نبود و من راضی به مرگ مامانت نبودم و کاش من جای مامانت مرده بودم

......
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز