من یماه پیش، از خونه شوهرم رفتم هر بدی که فکر کنین در حقم کرده بود با وجود دو تا بچه ولش کردم رفتم خونه مادرم مهریه و نفقمو گذاشتم اجرا.الان میخان با مختومه کردن پرونده مهریه حق طلاقو بده به من. دو روزه دخترم مریض شده گفت بیا پیشش. حالا اومدم تو خونم پیش بچم ولی دارم دق میکنم تو این خونه از اینورم شوهرم میگه پشیمونم از کارام بهم فرصت دوباره بده ولی من ازش متنفرم و تحمل یه لحظه کنارش بودن هم عذابه برام تو این دو روز هم همش گریه کردم تو خونش. الان خانوادمم میگن بهش فرصت بده ولی نمیخام به سرم زده فرار کنم از این شهر برم کلا
دلت برا بچت هم نمیسوزه
بچه هات چی ؟؟؟اولین جمله بعد شنیدن اینکه یه خانم میخواد جدا شه 😔
مگه چیکار میکنه؟بچهات چی میشن؟
بچه هات گناه دارن
از جهنمی ک فرار میکنی بچه ها رو ها رو جا نزار اون جهنم
بیماری بچه چیه
بچه های معصومت گناه دارن حالا یه دوماه بهش فرصت بده حق طلاقم ازش بگیر
عزیزم بمون با هم دوباره بسازین زندگیتون رو. به خاطر بچه ها از گذشته چشم پوشی کنید . یا هم حرف بزنید و از انتظاراتی که از هم دارین بگین. میشه دوباره ساختش.
معلومه خیلی تحت فشاری
بچه هات چند ساله ان؟
چطوری بچتو گذاشتی رفتی؟ خودش دنبالت گریه نکرد؟
چی بگم ...از یه طرف غرورت که له شده از یه طرف جیگر گوشه هات ...زن هرچه قدرم اذیت بشه دست نمیکشه از زندگیش مگه خیلی عذاب زیادی کشیده که کاسه صبرش لبریز شده ..
چطور میتونی بچه هات ول کنی بری خونه پدر مادرت؟ پس تکلیف اونا چی میشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
