خسته ام ازش دیگه
مجرده اصلا نمیفهمه آدم نیاز داره تو خونش تنها باشه یا شاید آدم کاری واسه انجام دادن داشته باشه مامانش هم از خودش نفهم تر یه چیزی بهش نمیگه
خیلی وقتا جواب تلفنشو نمیدم منتظر میمونه همینه ساعت ۴ میشه میدونه شوهرم میره سرکار زودی زنگ میزنه میاد
دیشب ساعت یازه زنگ زد منم گفتم شاید کار مهمی داره گفت شوهرت کجاست گفتم بیرونه گفت در باز کن دارم میام.دوست خوبیه ولی خیلی نفهمه همش آویزونه سرم
دیگه نمیدونم چیکارش کنم که بفهمه و حداقل کمتر بیاد یا بی دعوت نیاد😮💨