2733
2734
عنوان

داد معشوقه به عاشق پیغام ..

125 بازدید | 11 پست

داد معشوقه به عاشق پيغام * * * كه كند مادر تو با من جنگ

هر كجا بيندم از دور، كند * * * چهره پر چين و جبين پر آژنگ

با نگاه غضب آلوده زند * * * بر دل نازك من تير خدنگ

از در خانه مرا طرد كند * * * همچو سنگ از دهن قلما سنگ

مادر سنگ دلت تا زنده است * * * شهد در كام من و توست شرنگ

نشوم يك دل و يك رنگ تورا * * * تا نسازي دل او از خون رنگ

گر تو خواهي به وصالم برسي * * * بايد اين ساعت بي خوف و درنگ

روي و سينه ي تنگش بدري * * * دل برون آري از آن سينه ي تنگ

گرم و خونين به منش باز آري * * * تا برد ز آينه ي قلبم زنگ

عاشق بي خرد ناهنجار * * * نه بل آن فاسق بي عصمت و ننگ

حرمت مادري از ياد ببرد * * * مست از باده و ديوانه ز بنگ

رفت و مادر را افكند به خاك * * * سينه بدريد و دل آورد به چنگ

قصد سر منزل معشوقه نمود * * * دل مادر به كفش چون نارنگ

از قضا خورد دم در به زمين * * * و اندكي رنجه شد او را آرنگ

آن دل گرم كه جان داشت هنوز * * * اوفتاد از كف آن بي فرهنگ

از زمين باز چو برخاست، نمود * * * پي برداشتن دا ، آهنگ

ديد كز آن دل آغشته به خون * * * آيد آهسته برون اين آهنگ

آه دست پسرم يافت خراش * * * واي پاي پسرم خورد به سنگ

زیبا بود و تامل بر انگیز .

البته بماند که همه عروس ها ظالم و همه عروس ها مظلوم نیستند و هر فردی اخلاق خاص خودش رو داره

فقط 29 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
من و این حال خرابم ، تو و این خنده ی بیخود😏

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2731

مانده از شب های دورادور،

بر مسیر خامُش جنگل،

سنگچینی، از اجاقی خُرد،

اندرو خاکسترِ سَردی.

همچنان کاندر غبار اندودۀ اندیشه‌های من ملال‌انگیز،

طرح تصویری، در آن هر چیز،

داستانی حاصلش دردی.

روز شیرینم که با من آتشی داشت،

نقش ناهمرنگ گردیده،

سرد گشته، سنگ گردیده،

با دم پاییز عمر من، کنایت از بهار روی زردی.

همچنان که مانده از شب‌های دورادور،

بر مسیر خامُش جنگل،

سنگچینی از اجاقی خُرد،

اندرو خاکستر سردی.

جناب مولانا

 ای جان بسیار زیبا 🙏🥺


اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست

اشک آن شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی…

من درد مشترکم
مرا فریاد کن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687