۲۲ سالمه ۵ ساله حدودا ازدواج کردم ۱۱ ماهه پیش عروسی شوهرم از اول دست بزن داشت عصبی بود فحاشی میکرد توهین و هزااااار و یک داستان با خودم و خانوادم خیلی موضوعات وحشتناکی برام رقم زده خیلی وقته بیکاره من کار میکنم ولی چشمش اصلانمیدید هرروز باهام دعوا داشت هرروز باهام درگیربود منو یعنی دلیله بدبختیش میبینیه دلیله مسئولیت هاش که خودشو تکون نمیتونه بده چرا من باعث شدم چارتا فکر و خیال و قسط داشته باشه با همههههه خوبه همین میاد خونه با من دعوا بهش میگم الان پیش رفیقت بودی خونه مادرت بودی مگه یاهاشون اینطوری برخورد میکردی چته هیچی براش کم نزاشتم هیچی کم ندارم نمیفهمیدمش بارها و بارها انداختم اومدم نامه پزشکی قانونی هم دارم چندتا ولی باز حرف زده اشتی کردم برگشتم که خریت و اشتباه بوده
این سری انداختم اومدم و خیلی جدیم ا سختی های زیادی که از دستش کشیدم قلبم یخ شده و امروز رفتم پیش وکیل برای طلاق بهم گفت اگر قطعیه من باهاش تماس بگیرم و اقدام کنیم… به شما نیاز دارم برای اینکه امید خیلییی بیشتری بهم بدین یعنی تموم میشه راحت میشم؟؟؟