ازش دلسرد شدم ازخداشه من خونه نباشم ک بره شب نشینی خونه پدرش ک طبقه پایین خونمونه... هیچوقت اولویتش نبودم هیچوقت از کاراش سردرنیوردم...شوهرم ادم موفقیه و اگ موفقیتی ب دست بیاره بجای اینکه باشوق و ذوق ب من بگه ب بقیه گفته و من از زبون بقیه شنیدم...این خیلی درد داره...دیگه نمیخوامش...ازش دلسرد شدم بخدا هیچی وقتشو بامن نمیگذرونه اگ‌پیش من باشه هیچ حرفی نمیزنه یا تلویزیون یاگوشی درصورتی ک هیچوقت ب تلویزیون دیدن علاقه مند نبود😔چند باری باهاش حرف زدم اما میگفت درست میشه ونشد بینمون تاحالا بی احترامی و بی حرمتی نشده ولی واقعا دیگه نمیخوامش چطور بهش بگم؟؟؟؟ازش دلزده شدم اما دوسش دارم ولی دوست داشتن کافی نیست...
خب چرا اینجوریه؟ کلا مدلشه یا تو رو دوست نداره
همسر منم مدام سرش توگوشیه
ولی همیشه حرفاشو به خودم میزنه
شاید یه مشاور خوب و کار درست بتونه کمکتون کنه
همینکه طبقه بالای مادرشوهرت هستید خودش اصلی ترین مشکله،،،شوعر من که ماهی یکبار فقط مادرشو میبینه بازم اخلاقش عوض میشه چه برسه به شما هر روز میبینیدشون
احتمالا ازین آدمایی خیییلی مطیع و بله قربانگو نیستی که همیشه اولویتشون شوهرشه، یعنی معمولا نظر اونو بخودت ترجیح میدی و خیلی ازخودگذشتگی و خوبی بهش میکنی؟؟
خوبه هنوز به دعوا و بی حرمتی نرسیده، زندگیت حیفه، یه مشاور خودت برو و اگه نیاز بود با همسرت، طلاق همیشه آخرین راهه
راهش جدایی نیست
بهت میگم چیکار کنی
از امروز توجهت رو کااااامل از روش بردار
اتفاقات روزمره ،اهداف و برنامه هات بهش اصلا نگو
باهاش شروع به گفتگو نکن
برنامه برای آخر هفته و ... نریز
بذار متوجه تغییر رفتارت بشه
در عین حال اگر باهات حرف زد یا سوالی کرد خوش رو باش
مطمئن باش جواب میگیری
البته اگر طاقت بیاری و اجرا کنی
اگه بتونید خونتونو جدا کنید از خانوادش شاید مشکلتون حل بشه
منم همینطوره شوهرم البته اون خانواده ش نذاشتن با ما بمونه. مدام کشیدنش بیرون به بهانه های مختلف. منم خیلی دلسرد شدم ولی بگذار زمان بگذره شاید خوب شد. حسن هاشوهم در نظر بگیر
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
