ی داستانی میگم ببینید حرف کدوم طرف قضیه درسته
دوتا دختر ک از قضا فامیلم میشن باهم صمیمی. میشن
یکیشون ی سال کوچیکتره مثلا بهش میگیم غنچه
یکیشونم ک بزرگتره ی سال بهش میگیم... گلابتون
غنچه محل کارش نزدیک خونه گلابتونه و گلابتون بخاطر تنهایی میگ ک غنچه بعد کارش بیاد خونشون و اصرار میکنه اولاش غنچه میگ نه و بهونه و... بعد قبول میکنه
گلابتون واسش کیک میپزه و تولد میگیره و کادو میگیره و غنچه حتی لباسای گلابتونم گاهی میپوشه و بعد چندماه اونم بزور گلابتون باید بره درخونشون بگیره
البته غنچه ام واسش تولد گرفته و کادو
بعد غنچه هرچی اتفاق میوفته تو خونه گلابتون ب مادرش میگفته
گلابتون چون مادرنداشته و دوستیم نداشته با غنچه خیلیی صمیمی میشه میگ کسی بهتراز فامیل دیگ نیست خب بالاخره غریب ک نیست و....
بیرون ک میرفته گلابتون واسه غنچه خوردنی و کادو می. گرفته بدون مناسبت
و خیلی چیزای دیگ حتی گاهی غذاهای ک غنچه دوس نداشتم درست نمیکرد گلابتون
گلابتون میفهمه اینو مادرش با دشمنش درارتباطن بازم چیزی نمیگ
خلاصه سرتونو درد نیارم
اخرش ی اتفاقی میوفته ک مقصرماجرا غنچه بوده اما گلابتون قهرمیکنه و حرفی نمیزنه بعد 10روز غنچه خودش ی پیام طوماری میده و گله و حرف و... فلان اولش گلابتون جواب نمیده ولی بعدش جوابشو میده
غنچه شروع ب فحاشی میکنه و حرفای میزنه ک دل گلابتونو میشکنه
بعد غنچه میاد واسه عذرخواهی و اشتی میکنن اما گلابتون دیگ اصلا نمیتونه دلشو صاف کنه و ماه ماه پیامم نمیدن و.....
حالا تقصیر از کیه؟ فقط اینو بگم ادمای بدهکار همیشه طلبکارن