۷ سال از عروسیم میگذره ولی تا ۳سال پیش خون به جیگر ما کرد و من داشتم فراموش میکردم تا اینکه برای دختراش داره خواستگار میاد و دقیقا ازشون انتظار داره رفتارهایی که خودش انجام داده مادر پدر پسر انجام ندن و خیلیم تاکید داره ، باعث شد من الان به هر جوون تازه ازدواج کرده حسادت بخورم بخاطر داشتن لحظه های خوب دونفره چقد راحت بیرون میرن می‌خندن میگردن و منی که حتی تو کوچیکترین کارهام و موضوعات شخصیم دخالت داشت ،ای خدا چجوری از ذهنم پاکش کنم
من نسبت ب مامانم دارم..
واگذارش کن به خدا
شما الان با همسرت خوشی؟
حرص نخورتنها نیستی
اگه از ذهن من پاک شد از ذهن توام پاک میشه عزیزم.
مگه میشه تمام لحظات زندگی رو که برامون زهر مار کردن فراموش کرد.
فقط بسپار به خدا خودش خوب جواب میده
مادرشوهر منم کاش چوبشو توی همین دنیا بخوره
چقدر خون به جیگر کرد منو
خدا مرگش بده
فقط بايد فاصله بگيري
منم از مادر همسرم متنفرم! در حد جنون بيزارم ازش! تا وقتي كلا قطع نكردم رابطه رو و تماس داشت تلفن كه زنگ ميخورد مي ديدم شماره اينه دست و پام ميلرزيد و تپش قلب ميگرفتم
نميگم تنفرم فروكش كرده نه!
ولي حداقل ديگه ريخت نحسش رو نميبينم صداي منحوسش رو نميشنوم
نميدونم چطور ميشه از يكي در اين حد بيزار بود؟
اول بگم که من کم سن نیستم.
هرکسی رو تو زندگیم دیدم که ظلم کرده تا قبل از مرگش نتیجه کاراشو یه جوری دیده. پس شمام زیاد درگیر این چیزا نباش. عدالت خدا چیز دیگه س.
درعین حال سعی کن به همسرت عشق بدی و عشق بگیری. هنوز جوونی و می تونی جوونی کنی. تازه عشق هفت ساله خیلی قشنگ تر از زندگی نوپا هست که توش ادما همو نمی شناسنو به همه چیز هم گیر میدن.
من دیدم بارها.
به عدالت خدا شک نکن. دیر و زودداره سوخت و سوز نداره.
برای همین خودم خیلی خیلی مراقب رفتارم به خصوص با زنداداشام هستم. هر کلمه ای که می خوام بگم کلی مراقبم که هیچ موج منفی توش نباشه که طرف آه بکشه. خیلی می ترسم از گردی دنیا. مطمئنم ردخور نداره.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
