سلام بچه ها
راستش ماجرا اینطوره که ما حدود یکساله که ازدواج کردیم و تو این یکسال شام و خونه مادرشوهرم اینا بودیم ینی خودشو دوس داشتن که یجا شام بخوریم و همدیگه رو بیشتر ببینن و اینم بگم ما تو یه ساختمون ولی دو تا واحد جدا زندگی میکنیم. ینی ما طبقه بالای مادرشوهرم هستیم
چن وقت پیش یه بحثی بین من و همسرم پیش اومد و مادرشوهر مداخله کردن و منت این شامو سر من گزاشتن و منت خیلی چیزای دیگه
اینم بگم من اصلا تا حالا بهشون بی احترامی نکردم همون موقع بحث هم هیچ بی ادبی نکردم ولی هرچی گفتن مودبانه جوابشون رو دادم
حالا من فردای روزی که بحث کردیم ب همسرم گفتم دیگه برا شام نریم خونه مادرت ولی شوهرم گف که نه بی ادبی میشه میفهمن بخاطر بحثمون نمیریم بزار یکم بگزره بعد دیگه نمیریم
حالا ما قراره از هفته دیگه نریم خونشون برا شام ولی قهرم نیستیم باهاشونا حالا امشب شوهرم دوباره میگف که بازم شامو بالا باشیم اینا ناراحت میشن دوس دارن ما اونجا شام بخوریم
من گفتم منم دوست دارم خونه خودم باشم اینجا راحترم
گف تو عفریته ای
گفتم هرچی که باشم. دوست دارم خونه خودم باشم
گف خالا ک اینجوری شد حتما شامو میریم
منم گفتم. تنها برو خوش اومدی