من بالای مادرشوهرم زندگی میکنم
ودوماه عروسی کردم
تاالان تقریبا بیشتر مواقع مشترک بودیم
وخیلی به شوهرم گفتم
که کمش کنیم چهخبره خیلی زیاد میریم جدا باشیم فقط بریم بهشون سر بزنیم
اونم میگفت بسپارش به من نمیخوام یهویی
قطع ارتباط کنیم ولی من قبول نمیکردم
ومیدیم باز همونجوریه
خانوادش خوبن چیزی نمیگین بهم ولی
من دوست دارم زندگی مشترک داشته باشم
شوهرمم میگه کم کم درستش میکنم
تالینکه امروز برگشته میگه ماه رمضون هرروزش رو باید باهم باشیم فقط ماه رمضون منم عصلانی شدم کلی گریه کردم
اونم برگشت گفت اصلا توحق نداری بیایی پیش مامانم اینا اونا نیازی ندارن تو بهشون سر بزنی
منم واقعا نمیدونم چیکار کنم