منم همش گریه زاری اونم هر چی میخواد نسارم میکنه ولی دیدم نمیشه اینجوری زندگی کرد همه خانواده و فامیل هم ناراحتن من زنش شدم میگن برات ارزش قائل نیست راستم میگن
امشب خودم گفتم اگه نمیخوای ابن زندگی رو بیا تموم کنیم خیلی جدی گفتم و بعدش نشستم پای فیلم یوسف ..انگار ن انگار ..ولی اصلا هیچی نگفت و یه ذره مهربون شد باهام از ساعت ۱۲ هم همش داره غلت میزنه تو جاش ۳ باز بلند شد رفت سیگار کشید ..واقعا موندم چیکار میخواد کنه