بچه ها من بعد ازدواج از تهران اومدم یه شهر دیگه.
اینجا میبینم آدما حس همشهری بودن دارن.جزیی از یه بافتن.به یه تجمعی و گروهی و آدابی تعلق دارن.کاری ندارم که شاید بعضی چیزاشون هم بسته ست و فرهنگشون غلطه.اما خیلی دوست داشتم این حس رو تجربه میکردم منم.دیدم مثلا دو تا همزبون همدیگرو میبینن توی شهر دیگه به زبون هم حرف میزنن.یا همشهری ها توی خوابگاه با هم اتاق میگیرن.یا با هم سفر میرن و ...
چرا ما هیچ حس خوشایند و تعصب (منظورم خوبشه نه جاهلانه) نداریم.