بگین تا حالا شده برای شما دقیقا عینش پیش بیاد. میخام ببینم چقدر بد بوده. رفتم سوپری. بعد خرید ها رو که گذاشتم تو پلاستیک قبل اینکه کارتو بکشم گفتم (فاکتور ) بدین. این یه سوتی. دوم اینکه کاش گفته بودم فاکتور. لعنتی اسمش یادم نمیومد. گفتم برگه ای که توش قیمت ها هست. بعد با خنده گفتم وای اسمش یادم نمیاد. بعد چون هنوز کارتو نکشیده بودم. طرف گفت یه بار دیگه بکشید
من کشیدم بعد گفت رمزو بزنید. بعد زدم. (فکر کرده بود نتونستم کارت بکشم) بعد گفتم نه اونی چیزی که قیمتا توش هست. 😑😑😑😑😑😫😫حتی نگفتم (کاغذ ی که قیمت ها توشه) هول شدم گفتم چیزی که. بلافاصه دختر کناریش یه نگاه عجیب کرد گفت فاکتور.!!!!بعد فروشنده آدم متشخصی هم هست. فاکتور رو داد و درحالی که داشت میکشیدش از دستگاه. گف این چیزی که میخاستید اینه.. دیگران تو این موقعیت میگن توی زبون نگشت و با آرامش میگن.اونم نه چیز ساده ای مثل فاکتور رو. اما من گرفتم سریع اومدم بیرون.
منظورن ازعینش پیش بیاد اینکه یه کلمه ساده رو یادتون بره.؟؟؟ جلوی دیگران
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
حتما تو فکر بودی و...
حالا اون برگه ای که توش یه چیزی نوشته
رو میخواستی چکار؟مگه پیام نمیاد برات.
عیبی نداره
من بر و بر نگاه فروشنده میکردم و نمیتونستم بگم این رو حساب کنید
🤣💨
آره حالا تو خوبه غریبه بودن من اسم پدر بزرگ خودموووو جلو مادر شوهرم یادم رفت میگفت یعنی تو اسم پدر بزرگ خودتو بلد نیستی.... ولی بخدا ب لحظه مخم هنگ بود خیلی خجالت کشیدم
من یبار رفتم سرکه بگیرم گفتم ترشی میخوام اخر فروشنده گفت منظورت سرکه اس گفتم منم گفتم سرکه دیگه بعد گفت نه گفتی ترشی دوبار هم پیش همون فروشنده این اتفاق برام افتاده😂🥴
یبار هم با مادربزرگم رفته بودیم سوپری بعد فروشنده شروع کرد از دختری بد گفتن به مادربزرگم ولی چشمش به من بود اخر برگشتم باهاش دعوا کردم که چرا منو میگی گفتش منظورم شما نبودید اشتباه فهمیدید از خجالت اب شدم🥴
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
