یه خواهرشوهر ۱۸ ساله دارم امسال رفته دانشگاه تا قبلش سرگرم درس و کنکور بود اهل این کارا نبود ، از اخرای تابستون با یه پسر یا بهتر بگم مرد ۲۸ ساله آشنا شده اومد به من گفت من خیلی سعی کردم باهاش حرف بزنم نصیحت کنم ولی گوش نداد ، باهاش یکی دو بار رفت بیرون بهم خبر میداد که مثلا در جریانش باشم منم استرس میگرفتم ولی به شوهرم و مادرشوهرم نگفتم ، الان دیگه مدتی شده وقتی میره بیرون بهم نمیگه فقط میپرسم چه خبر میگه خیلی خوبه هوامو داره و حرف میزنیم ، حالا شما جای من بگین چیکار کنم باهاش؟ برای این میپرسم که الان تو اینستا برام یه پست فرستاده رژ طعم دار میخواد سفارش بده خب رژ طعم دار دیگه میدونین برای چیه ، الان فکر میکنم یعنی تا کجا پیش رفتن؟
به مادرشوهرم بگم نگم؟
اینک بگم که با خانواده شوهرم خیلی صمیمی هستم همین یه خواهرشوهر رو دارم منم تنها عروسشونم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!! من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
ی گندی نزنه بعد بگ اینم میدونست بقیه خراب بشن رو سرتو
پسر قشنگم از وقتی اومدی هر روز مامانی بهاره😍.مادر بودن حس عجیب و خاصیست. احساس میکنم قلبم جایی بیرون از سینه میتپد. پسرم، مرد کوچکم، جهان برای من در تو خلاصه میشود💙💙💙 پسرم آرام دوستت خواهم داشت طوریکه هیچکس به جز خودت این حس مرا درک نخواهد کرد💙
بعدا میگه شما در جریان بودی و همه چیز سر شما خراب میشه
از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوههای زیبای جسم و زنانگیاش.(امام موسی صدر)