خلاصه میگم
شوهرم قبل از اینک با من نامزد بشه ی سال قبل اون با دختر خالش دوست بود و میخاستش ولی بهم میخوره هرچند همیشه میگ بازیش میدادم
ولی خب، ده روز پیش عروسیمون بود با اینکه میدونه بدم میاد باهاش حرف بزنه حتی چون ولی عروسی باهاش رقصید
شاید بگید شلوغش میکنی ولی اصن از فکرم بیرون نمیره کا خوابم شده این قضیه
حالا امروز میگ کار خوبی کردم ب تو چه
اصن حرف اون میاد اینجور میکنی بعدشم میگی اعصابمو خورد کردی
واقعا شما بگید چیکار کنم