شمع شب تارم شوی دیگر نمیخواهم تو را
اکنون اگر یارم شوی دیگر نمی خواهم تو را
گر جان بیابی از تنم گویی خریدارت منم
حتی دل آزارم شوی دیگر نمی خواهم تورا
شمع شبستانم شوی نور دو بستانم شوی
خوارم شوی زارم شوی دیگر نمی خواهم تو را
مرغ بر و بامم شوی بشکسته چون سازم شوی
حتی اگر یارم شوی دیگر نمی خواهم تورا
لرزان سرما هم شوی غرق در تمنا هم شوی
چون تار ایت تارم شوی دیگر نمی خواهم تورا
آیی به بالینم چو شب حتی مثال لحظه تب
حتی خریدارم شوی دیگر نمی خواهم تورا
مجنون منم مجنون منم آری آن دل خون منم
همرنگ رخسارم شوی دیگر نمی خواهم تو را