بچه ها دو روزه با شوهرم قهریم
یه مدته خونه خریدیم خیلی زیر بار قرض و بدهی رفتیم خیلی بهمون فشار اومد ماشینمون رو فروختیم
روزای اول همه تعارف میزدن برای ماشین (خانوادم منظورمه)که تو یه ساختمونیم
الان شوهرم خیلی بهش فشار اومده بدون ماشین چون کارش وابسته به ماشین نبود به سختی کارامونو با اسنپ انجام میدیم
تاموقعی که ماشین داشتیم همیشه بیرون بودیم و بقیه رو هم میبردیم با خودمون و کم نمیذاشتیم برای کسی
الان همه میرن تفریح میرن خرید ما فقط نگاه میکنیم
شوهرم کینه ای شده نسبت به خانوادم
دیروز مامانم زنگ زد گفت بریم بازار منم الکی رفتم به شوهرم گفتم داداشم میگه بیا میخوایم بریم بیرون گفتم اینطوری بگم که نگه کسی به فکر ما نیست
برگشت گفت پول دارم اسنپم هست بخوام برم لازم نیست کسی برام تصمیم بگیره و دلش بسوزه
بعدش بهمگفت بریم بیرون منم لج کردم نرفتم
آخه بابام نمیتونه رانندگی کنه مامانم دوروز پشت سر هم میگفت به شوهرت بگو بیات ما رو ببره بیرون منم نمیگفتم
دیگه دلم نیومد با شوهرم برم گفتم مامانم دوست داره بره به منم گفت بریم گفتم خستم الان چطوری بلند شم با شوهرم برم بیرون
اینو به شوهرمم گفتم البته ولی افتاده به دنده لج
خوب باشه برای خانوادم کم نمیذاره
ولی بزنه به سرش مثل الان حتی سلامشم به زوره درحدی که مامانم میات خونه یه کلمه باهاش حرف نمیزنه
مامانمم برگشت بهم گفت قهرین؟ گفتم آره
گفت شوهرت باهات قهر باشه با همه قهر میکنه☹☹☹
حق با کیه به نظرتون برم باهاش حرف بزنم یا ولش کنم