2733
2739
عنوان

یکی بیاد درد دل کنیم

20 بازدید | 69 پست

از دس کارای شوهرم خسته شدم نمیدونم چکار کنم عقده ای شدم ب خدا 

انگار براش مهم نیست که این کاراش منو ناراحت میکنه 

میگه مهم هستی برام ولی باز یادش میره و کارای قبلش تکرار میکنه

چکار کنم 

نمیخام زندگیم خراب بشه ولی اونی نیس ک دلم میخاد😭

من هم دنبال یه کار توخونه باشه میگردم می‌خوام درآمد داشته باشم بنظرتون چکارکنم 

من عاشق خدا هستم ❤️ با انرژی مثبت زندگی دوباره شروع کردم 😍 خدا هم منو خیلی دوست داره چون دستم و گرفت ومن واز تنهایی وتاریکی ها نجات داد خدایا شکرت🤍❤️

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

نه از کار تعطیل میشه میره درمغازه دوستش میشینه ساعت ۹ یا ۱۰ میاد خونه.

وقتایی که شیفت عصر هست از صبح میره باز پیش دوستش نهارم نمیاد تا بعد میره سرکار 

در هفته یه بار دوبارم ع ر ق میخوره

از این کاراش بدم میاد


دوس دارم بیشتر وقتش تو خونه پیش من بگذرونه

ع ر ق کمتر بخوره یا نخوره اصلا.

😭😭🌹

2731
چکار بلدی عزیزم

بافتنی نقاشی همین

من عاشق خدا هستم ❤️ با انرژی مثبت زندگی دوباره شروع کردم 😍 خدا هم منو خیلی دوست داره چون دستم و گرفت ومن واز تنهایی وتاریکی ها نجات داد خدایا شکرت🤍❤️

من تو ام یا تو منی😔😔😔

 اونقدر ادای آدمهای قوی را در آوردم که خودمم باورم شد قوی ام 😏 هرکی دلش گرفته بود من بودم....هرکی غصه داشت من بودم.....هرکس از عالم و آدم بریده بود من بودم......ولی وقتی نوبت ب خودم رسید.....بازم فقط من بودم و من.....🙂🙂🙂 داشتم با عروسک هام بازی میکردم نفهمیدم کی بزرگ شدم و شونه هام اینقدر قوی شد که این همه غم را به دوش کشیدم و آخ نگفتم🤫  هروقت گفتم خسته ام هیچکس باور نکرد خستگی مو این شد ک خسته شدم از زندگی💔 دلم میخواد یک شب بخوابم و دیگه صبح نشه چون واقعا خستم🖤   من اونقدر زیادی مهربونم که بهم میگن احمق پس برای من از سیاست داشتن نگو آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد💔یکی از تناقض هایی که توی زندگیم تجربش کردم این بوده که؛دلم واسه یه نفر خیلی تنگ شده بودش ولی دیگه نمیخواستم توی زندگیم باشه.....عجیب بود نبود.....؟؟؟ نامهربانی آتشم زد....آتشم زد💔💔 من کاربر جدید نیستم از زمان اقدس اینجا بودم....دیگه نی نی سایت جذابیت اون موقع ها را نداره  (قول میدم یک روز بشم ناجی همه زنهایی که به اجبار ظاهری همچو کوه داشتند و از درون نابود....) یک روزی که خواستم از سایت برای همیشه برم داستان زندگیمو حتما تعریف میکنم امیدوارم اون روز آخرش باشه ی پایان شیرین نه مثل این ۳۰ سال تلخ💔
چه کارایی میکنه. شیطنت میکنه؟ 

 جالب اینجان که نمیذاره من با دوستام بگردم حداقل دلم باز بشه دلم خیلی گرفته.

امشب بهش گفتم میخام فردا برم بیرون بگردم گفت بیخود

گفتم جدی میگم دلم گرفته میخام برم یکم بیرون

گفت میبرمت خودم یا با مامانت برو

گفتم نه میخام تنها برم

(میخام برم شاهچراغ )  دلم گرفته یکم دلم باز بشه بهش نگفتم کجا 

گفتم من میرم هرکار میخای بکن.

حالا قهر کرده که نباید بری اگ رفتی دیگه برنگرد

2740
نه از کار تعطیل میشه میره درمغازه دوستش میشینه ساعت ۹ یا ۱۰ میاد خونه. وقتایی که شیفت عصر هست از صب ...

چقد حالتو میفهمم دقیقا منم تو همین وضعيتم

از لحاظ روحی نیاز دارم همزمان نزدیک ولیعصر تهران زندگی کنم، اصفهان بگردم، تو حافظیه ی شیراز قدم بزنم، تو مشهد هرروز برم حرم امام رضا زیارت، توی مازندران همه ی غذاهارو امتحان کنم، توی کیش ماشین سواری کنم، عصر ها تو جنگل های گلستان چایی بخورم، غروب خورشیدو از ساحل بوشهر و شب ستاره ها رو از آسمون کویر یزد ببینم:)🚶‍♀️
😭😭😭تو شوهرت چجوریه  ب خدا خیلی دلم گرفته با کسی نمیتونم درد دل کنم

متم دقیقا عین تووووو 

دورازجوونت  گاااو ب تمام معنا

رفیق باز.بچه ننه.زبدن نفهم.پا گذاشت زو خط قرمزام از ته دلم میخوام بمیره ک مهر طلاق نخوره تو پیشونیم فقط دشمن ب شاد بشم

 اونقدر ادای آدمهای قوی را در آوردم که خودمم باورم شد قوی ام 😏 هرکی دلش گرفته بود من بودم....هرکی غصه داشت من بودم.....هرکس از عالم و آدم بریده بود من بودم......ولی وقتی نوبت ب خودم رسید.....بازم فقط من بودم و من.....🙂🙂🙂 داشتم با عروسک هام بازی میکردم نفهمیدم کی بزرگ شدم و شونه هام اینقدر قوی شد که این همه غم را به دوش کشیدم و آخ نگفتم🤫  هروقت گفتم خسته ام هیچکس باور نکرد خستگی مو این شد ک خسته شدم از زندگی💔 دلم میخواد یک شب بخوابم و دیگه صبح نشه چون واقعا خستم🖤   من اونقدر زیادی مهربونم که بهم میگن احمق پس برای من از سیاست داشتن نگو آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد💔یکی از تناقض هایی که توی زندگیم تجربش کردم این بوده که؛دلم واسه یه نفر خیلی تنگ شده بودش ولی دیگه نمیخواستم توی زندگیم باشه.....عجیب بود نبود.....؟؟؟ نامهربانی آتشم زد....آتشم زد💔💔 من کاربر جدید نیستم از زمان اقدس اینجا بودم....دیگه نی نی سایت جذابیت اون موقع ها را نداره  (قول میدم یک روز بشم ناجی همه زنهایی که به اجبار ظاهری همچو کوه داشتند و از درون نابود....) یک روزی که خواستم از سایت برای همیشه برم داستان زندگیمو حتما تعریف میکنم امیدوارم اون روز آخرش باشه ی پایان شیرین نه مثل این ۳۰ سال تلخ💔
چقد حالتو میفهمم دقیقا منم تو همین وضعيتم

تو هم شوهرت اینجوره؟


نمیدونم چکار کنم اصلا تو خونه نمیتونه بشینه همش میخاد تو خیابون باشه

تو خونه هم که هس سرش توگوشه همش 

میام باهاش حرف بزنم میگه بسه چقد حرف میزنی بذار فیلم ببینم.

اصلا حرف نمیزنه 

همه چی عقده شده برام

خونمونم دوره از شهر وگرنه میرفتم بیرون سرکار

ای بابا من فک کردم مال من فقط اینجوریه

شما راه حلی ندارید

اصلا فک نکنم درست بشن چون عادت کردن به این کارا


شما بچه دارید؟

بنظرتون با اومدن بچه بهتر میشه

یا سنشون بره بالا تر از این کارا دس بکشن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mahsa_ch_82  |  10 ساعت پیش