چه بده نه-یه روزی تو زندگی اتفاق میفتاد دیگه مال مام به اونجا رسید
خیلی سعی میکردم حداقل با خواهرام اینجوری نشه اما متاسفانه ما نتونستیم پا به پای اونا برسیم
یعنی الان خیلی فاصله دارین با هم؟
یه دفعه زیاد شد-بعدشم الان که خوبه بزار سر کار رفتن من تعطیل شه وای چقدر دلم گرفت-خواهرام دیروز رفتن ترکیه خیلی برام سخت بود که من نمیتونم برم
باید این واقعیت رو پذیرفت در آمد ما قابل مقایسه با اونا نیست ولی واقعا برام سخته
آخی عزیزم میفهممت قبول دارم خیلی سخته ولی به این فک کن که این چیزا عامل خوشبختی نیست عوضش حتما شما هم چیزای دیگه ای دارین تو زندگیتون که اونا ندارن.مهم عشق و علاقه و رابطه خوبتون با همسرتونه
تا حالا به زور میگن با سیلی صورتم رو سرخ نگه میداشتم اما دیگه به جایی رسید که ........ خب بالاخره یه روزی این اتفاق میفتاد فقط خدا کنه باعث نشه رفت و آمدمون کم شه
الان فک کن رفته بودی ترکیه یه هفته هم اونجا خوش میکذروندی ولی یه شوهر بداخلاقی داشتی که هیچ عشقی هم بینتون نبود اونوقت بنظرت خوشبخت بودی؟
عیب نداره همین که احساس خوشبختی بکنی، کافیه خیلی رو این موضوع حساس نشو چون خیلی اذیت میشی
وای بیخیال سلامتی رو عشق اگه جای من بودی که هر لحظه از درد به خودت میپیچیدی یاد اختلاف طبقاتی نمیافتادی
مامی نی نی خدا رو شکر اما دلم میسوزه اینجوریام نیست
چه جوریا نیست عزیزم؟
خوشحالم از اینکه خو.اهرام پیشرفت کردن ولی خب یه کم دلم واسه خودم میسوزه خیلی چیزها هست
خوبی سالیس جون؟ نی نی خوشگلت خوبه؟ راستی اسمشو چی میخوای بزاری؟
خدایا شکرت ولی یه نگاه هم به ما بکن-من که مجرد بودم همیشه حقوقم رو خرج خانوادم میکردم جهیزیمم خودم خریدم-اما اینا هیچ تازه جهیزیه هاشونم دو برابر من بود -همیشه هم به فکر خانوادم بودم دم عروسیم بابام چند میلیون بدهی داشت دادم -به نظرتون من اشتباه کردم؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
