خانوما تو یه ساختمون هستم که همسایه بغلیم یه زن تنهاست که روزی دو سه تا مَرد مختلف میان خونش و میرن
و صداهای زشتی از خونش توی راه پله و خونه ما میاد بارها به مدیر ساختمون گفتیم کاری نکرد و گفت به مامور بگین بیاد به پلیس زنگ زدیم نیومد خسته شدم دیگه نمیدونم چیکار کنم شرایطی که از اینجا بریم هم در حال حاضر نداریم بارها سر این زن پرماجرا با همسرم دعوامون شده نمیدونم چیکار کنم خسته شدم