داستان اینکه من یه رییس جدی مغرور داشتم که همه ازش حساب میبردن الانم با بقیه همونه هیچ کس رو خیلی تحویل نمیگیره حتی اولش ازش متنفر بودم کم کم که منو شناخت رفتارش بهتر شد و چجوری بگم انگار یه آدم امن پیدا کرده بود به من خود واقعیشو نشون میده اما احساس میکنم داره به من وابستگی پیدا میکنه یا علاقه هر چی و نباید اینجوری بشه چون چنتا مشکل بزرگ وجود داره مشکل اصلیو الان میگم طولانی نشه