2733
2771

سلام

چند شب پیشا یک دعوای بد بین ما شد که شوهرم من رو زد و تو اتاق حبسم کرد و هر چقدر گریه کردم گفت بمون تا آدم شی تو اون اتاق

بعدشم به پدرم زنگ زد و پدرامون باهم اومدن و اون شب حل شد اما از بعد اون شب هنوز اون حس بد هست و امروز فهمیدم رفته همهههه چی رو به دروغ و نفع خودش به خانوادش و مادرش گفته و همه چی افتاده گردن من در حالی ک تنها شاهد من خداست

اون شب ک بمن ۲ شب گفت گمشو از خونم برو بیرون ک تاپیکشم اینجا هست رفته گفته خودش ۲شب پاشده از خونه رفته بیرون💔من رفتم؟؟؟؟زد زیرش به راحتی و خانوادشم باور کردن

دیگه تموم حرمت ها بین خودمون و خانواده هامون شکست و الان فقط دارم به اینکه چکار کنم فکر میکنم...به زتدگی بعد طلاق به طلاق یا بودن با چنین ادنی که تعادل روانی نداره

بهم بگید چکار کنم کمکم کنید لطفا😭

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خانوادتون چی میگن؟؟

بعد اینکه اینارو رفت ب مادرش گفت حتی راجب خصوصی ترین مسائل زن و شوهر هم گفت مادرش ب مادرم زنگ زده

و قرار شد فردا مادرش بیاد حرفا منو بشنوه هرچند باورش نمیشه و طبق معمول حقو ب پسرش میده ولی خانوادمم گفتن دیگ هر چی شد

موردی نمیبینم واس طلاق

من با یک میسو زندگی میکنم که بهم گفت که: ازت خواستم از زندگیم بری و پیشرفت کنی !چرا زندگی مو با خودت بردی :) فهمیدم که من پدری داریم یک میسیو هست..:)
سعی کنید دعواهاتونو توی خانواده ها نکشید اگه همو تیکه پاره هم کردید نگید چون هرکی طرف بچه ی خودشو ...

من نگفتم من از روز اول عقد به هررررررررر طریقیزک بگید بهش گفتم به هیچکس نگیم حتی مساورمونم صد دفعه بهش گفت ولی نمیتونه

همش هر چی بشه یا ب خانواده خودش یا از من میره میگه

من جز چند بار به مادرش و دوبار ب پدرش دیگ ب هیچکس نگفتم ک اونم از ی جا ب بعد گفتم دیگ هر چیم بشه نمیگم 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2773
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   bharm  |  4 ساعت پیش