سلام
چند شب پیشا یک دعوای بد بین ما شد که شوهرم من رو زد و تو اتاق حبسم کرد و هر چقدر گریه کردم گفت بمون تا آدم شی تو اون اتاق
بعدشم به پدرم زنگ زد و پدرامون باهم اومدن و اون شب حل شد اما از بعد اون شب هنوز اون حس بد هست و امروز فهمیدم رفته همهههه چی رو به دروغ و نفع خودش به خانوادش و مادرش گفته و همه چی افتاده گردن من در حالی ک تنها شاهد من خداست
اون شب ک بمن ۲ شب گفت گمشو از خونم برو بیرون ک تاپیکشم اینجا هست رفته گفته خودش ۲شب پاشده از خونه رفته بیرون💔من رفتم؟؟؟؟زد زیرش به راحتی و خانوادشم باور کردن
دیگه تموم حرمت ها بین خودمون و خانواده هامون شکست و الان فقط دارم به اینکه چکار کنم فکر میکنم...به زتدگی بعد طلاق به طلاق یا بودن با چنین ادنی که تعادل روانی نداره
بهم بگید چکار کنم کمکم کنید لطفا😭