شوهر من از اولش هم پررو و بی لیاقت بود....مدام هم از من و خانواده ام طلبکار بود....اول ازدواج ماشین پدرم رو گرفت رفتیم مسافرت ازبس عصبی و روانی بود زد ماشینو لهش کرد آبروم جلو خانواده ام رفت خدا میدونه چه قدر خجالت کشیدم.....بعدا گیر داد که بقیه همکارام زنشون خرجشون رو میده تو تنبلی تن لشی...همکارم پول پوشک بچه اش رو پدر زنش میده...حالیش کردم باید هزینه زندگی رو بده خرج من رو با بدبختی میداد رفتم سر کار...الان خدا رو شکر زیر منتش نیستم اما نفرتی که از خودش تو دل و ذهن من گذاشته هیچ وقت پاک نمیشه....هیچ خرجی برا من نکرده همش ورد زبونشه که زن ها همه شبیه همن فقط دنبال پولن و...اون قدر پدرش روانی بوده و از لحاظ مالی تو مضیقه گذاشتتشون که تمام انتقامش رو داره از ما می گیره....همیشه در حسرت زندگی بقیه است و نداشته هاش رو می خواد به زور از بقیه بگیره....وقتی داره رانندگی می کنه صدای داد زدن هاش و فحش دادناش یه لحظه قطع نمیشه....سر درد می گیرم وقتی باهاش میرم جایی....فقط دهنش بازه برا فحش و بددهنی و انرژی منفی