من و دوست پسرم ۲ سال و نیمه تو رابطه ایم
خودم۲۰ سالم و اون ۲۷ سالشه
خرداد ماه یه شب بهم زنگ زد داداشم فهمید و ب مامانم اینا ماجرا رو گفتم ک قصدش ازدواجه و اینا
یکی دوماه بعد یعنی وسط های تیرماه اومدن خونمون برا آشنایی
اما بعد از اون دیگه رنگی نزدن و من خسته شدم و هم خجالت میکشم از این وضعیت ک تکلیفم مشخص نیست
بهش هم میگم خب چیشد کسی ناراضیه مشکلی هست؟ میگه نه فعلا باید صبر کنیم ببینیم چی میشه
همش میگه صبر کن درست میشه ب زودی
و کلا خیلی درونگرا هست درمورد کاراش و اینکه قراره کی درست بشه توضیحی نامیده
من باید چکار کنم الان سه ماه میگذره ک خانواده ها در جریانن و فقط برا آشنایی اومدن برا خواستگاری نیومدن هنوز
بهش چی بگم ک تکلیفم رو مشخص کنه؟؟؟