سلام
وقتتون بخیر
میخواستم از کاربران کمک بگیرم برای داداشم
راستش داداشم سه سال از بنده بزرگتر هستند
ایشون وقتی وارد دانشگاه شدند عاشق همکلاسی خودشون شدند .
ولی هرچقدر اصرار میکردند که خانواده پا پیش بزاره
بابام قبول نمیکرد میگفتند تو هنوز بیست سالت نشده هنوز نه شغل داری نه ماشین حتی سربازی نرفتی ابجیتم کنکور داره و...
خلاصه سه سال باهم بودند ، دختر هم کاملا قابل تایید بود و با اصل نسب ، خلاصه گذشت و بعد سه سال اندی آخر جدا شدند ، و روزی که داداشم داشت میرفت سربازی گفت سارا ( همون دوست دختر سابقش) عقد کرده .
البته بابا سال آخر دانشگاه گفتند بریم خاستگاریشون ولی داداشم گفت دیگه دیر شده و ما فکر کردیم سارا عقد کرده ولی اینطوری نبود .
الان حدود ده سال میگذره و داداشم بیست هفت ساله هستند
و موضوع از اینجا شروع میشه که دختر عموم دوسال از داداشم کوچک تره و از همون بچگی همه این دوتا رو برا هم داشتند
جوری که الان هر دو سه ماهی تو شهر میپیچه این دوتا با هم عقد کردن و همه از ما گله میکنند که چرا نگفتیم به کسی
زهرا( دخترعموم) خیلی از خانواده شناخته شده و با اصل نسب هستند ، پزشکم هستند
ادامه اش رو نوشتم الان میزارم لطفا کمک کنید