من دوستم برای دوست پسرش ی حلقه کادو خریده دوماه پیش ک تولدش بهش بده بعد الان داشته کد و ایناشو دقت میکرده بعد زنگ زده به ی طلا فروشی گفتن کد 438 نداریم ما 750 طلاعه گفتم ببینم کار بلد داریم تشخیص بده الان عکسشو میذاریم
آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون میآوریم و تلالو آفتاب را میبینیم زیر بوتهای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
نه از همون طلا فروشی میگه ی موقع پس نگیره داستان میشه اگه طلا نباشه
وقتی فاکتور رسمی داره نگرانی نداره
آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون میآوریم و تلالو آفتاب را میبینیم زیر بوتهای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم