داستان بارداری در دوران عقد رو دیدم یاد خودم افتادم ...
دوساله پیش زمانی که عقد بودم تا خواسته باردار شدم،تا اون زمان شوهرم از نظرم یه مرد عاشق و وفادار بود،چون سالها با هم دوست بودیم
حالا من کلی گریه کردم و گفتم بچه رو نگه داریم ،شوهرم گفت شرایطش نیست و(خانوادش خیلی سنتی ان)گفت هیچجوره نمیشه
خلاصه قبول کردم بدون اینکه کسی بفهمه با قرص سقط کنم.قرصارو برام گذاشت و شب شد منو رسوند خونموپ
فرداش با کلی درد بیدار شدم و دیدم و دیدم دریغ از یه زنگی که بهم زده باشه...
خلاصه غروب شد و