دوست من نیست در واقع شوهرش دوست دوران بچگی و دوست فابریک شوهرمه حالا بزارید یکم از گذشته و جریان میلیاردر شدنش بگم،اقا اینا با شوهر من ۳ تا دوست بودن چون شوهرم ن پدر داره ن مادر بعد فوت مادر شوهرم خونه میرسه ب شوهرم چون آخرین فرزند بود و هنوز ازدواج نکرده بود، بخاطر همین بیشتر وقتشو با این دوتا دوستش میگذروند خداییش هم ۳ تاییشون خیلی پسرای خوبی بودن و نهایت خلافشون قلیون بود چون شوهرم پسر خالمه و همگی تو ی محل بودیم آمارشونو داشتم،خلاصه این ۳ نفر فقط سراشون از هم جدا بود یعنی اینجوری بود ک روزا هرکی میرفت دنبال کار خودش و شب وروزای تعطیل همش پیش هم بودن.ی روز مامان بزرگم ب شوهرم اصرار اصرار (اون موقع هنوز نیومده بود منو بگیره😁) ک برو خواهر دوستتو بگیر شوهر منم اصلا از خواهر دوستش خوشش نمیومد چون ی دختر محجبه ی لات با اخلاقای پسرونه بود شوهرمم عاشق من بود و روش نمیشد ب مامانبزرگم بگه من اینو نمیخام فلانی رو میخام مادربزرگ منم بدون هماهنگی با پسر خالم رفت ب اون یکی دوستش گفت فلانی ی کاری کن مهدی (شوهرم) با خواهر فلانی ازدواج کنه بگم ادامشو؟؟؟