من امروز خونه مادر شوهرم بودم خواهر شوهرم که حدود 33 سالشه با شوهرم شطرنج بازی میکرد بازیشون یه ساعتی طول کشید دخترم آخرای بازی رفت طرفه باباش بازی رو خراب کنه باباش عصبانی شد دخترم دوسالشه من از این برخوردش ناراحت شدم گفتم چرا تموم نمیشه جلوبقیه باحالت عصبانی گفت دوست دارم بازی کنم منم خجالت کشیدم بازی چون دامادشونم اونجا بود بعد که بازی تموم شد با حالت شوخی به خواهر شوهرم گفتم این بازی رو اینجا نیار اونم بایه حالتی که آدم میفهمه توش نیش هست گفت ما دوست داریم بازی کنیم منم گفتم بازی کنید اما نه با امیر اونم چند بار تکرار کرد بعدم گفته انیر بیچاره یه بازی کرد ولی لحنش خوب نبود بعد مادر شوهرمم حمایتشو کرد یه لحظه احساس تنهایی کردم دلم شکست بعد رفتم تو اتاق گریم گرفت دست خودم نبود بخدا لوس نیستم جلو دامادشون خجالت کشید لحنش خوب نبود بعد به شوهرم گفتم بریم اونم گفت تا آبرومو نبردی بریم مادر شوهرمم از دستم ناراحت شد هیچ کیم به من حق نداد حالا نمیدونم چی کار کنم واقعا من باید عذر خواهی کنم؟