بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم در مورد طلسم تو تایپیکات خوندم. زندایی منم تو کار طلسم و اینهاست و با خونواده مون هم بده.ما دم خونه دخترخاله ام. تو اتاق خواب عروس خاله ام این طلسمها رو دیدیم.فعلا داریم باهاش مدارا میکنیم تا بیش از این سرمون نیاره. یعنی میگم اینا راسته کاش بری بازکنی.
نمیدونم کجا برم که مطمن باشع چون بعضی دعانویسا بدتر گند میزنن🤦♀️
ببین خالت چیکار کرد و کجا رفت که زندگی دخترش خوب شد. باور میکنی همین زندایی من یه دوماد داره دهنش قفله. گوش به فرمان شونه. معلوم نیست چی به خورد بدبخت دادن
تازه زندایی من کارش از طلسم هم به رد بود.یه خواستگار عالی هم داشتم که رفته بود از داییم تحقیق کرده بود. بعدش پیداشون نشد . پدر اون پسره به بابام گفت معلوم نیست چی پشت سردخترتون برادرزنت گفته که پسر من یک پا ایستاد و گفت نمیخوام
آره ولی وقتی یه دختر با کلی عشق و امید و آرزو میشینه پای سفره ی عقد دوست نداره این اتفاق براش بیوفته ...
خیلی سخته ولی هرچقدر زودتر به خودت بیای و بتونی باهاش کنار بیای به نفع خودته عزیزم سعی کن جای اینکه وقتتو صرف فکر کردن به گذشته کنی برای ایندت برنامه ریزی کنی
من اینجا حقیقت رو میگم نه چیزی که دوست داری بشنوی بوته های خار را در زمین من نکار شاید فردا پا برهنه به دیدارم بیایی