سلام دوستان
ده ماه پیش خیانت طولانی مدت ومکرر همسرم برام رو شد ،نه که من خنگ باشم و این همه مدت نفهمیده باشم اون بشدت محافظه کار و محتاط بود و شک میکردم زیربار نمیرفت و بهم یکبار تهمت خیانت زد وشبش هم خودکشی کرد که بعدها فهمیدم همون موقع هم با اون زن در ارتباط بوده وبرام مثل یه راز موند که چی شد بهم تهمت زد وبعدخودکشی کرد(نجاتش دادمو بردم اورژانس)
الان دیگه ازچشمم افتاده اگه وجودش پردرد ومرض بشه شاید حتی نگم آخی بنده ی خدا!
من نمیخوام بااین تنفروشک زندگیمو ادامه بدم، ازکارش استعفا داد وکالت طلاق وخونه داد و ده ماهه جلو چشممه اما همون یکساعتی که میره باشگاه من فکرمیکنم میره با دوس دخترای سابقش تماس بگیره(شاید اینطور هم نباشه ولی جهان بینی واعتماد من به فنا رفت)
بار اولش نبود و قبل ترها هم پیش اومده بود من نمیدونم چیکار کنم مشاور سه جلسه رفتم حرفاش به دردم نخورد
شوهرم رودیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم و گاهی وجودم پراز تنفر میشه اونقدر که میترسم مریض شم از شدت نفرت کاش بهم از طرف خدا الهام شه درست ترین
تصمیم چیه کاش بتونم قوی باشم ونگران حرف مردم نباشم بااینکه از شوهرم تنفر دارم ولی نگرانشم هستم چون سابقه خودکشی داره و خونش پای منه!
هیچوقت از مشکلات این زندگی۱۵ ساله به خانواده ها کلمه ای نگفتم شوک میشن بیخبر و یهو جدا شم 😭