دیشب بحث خیلی بدی کردیم و حرف های خیلی بدی بهم زد. امروزم قهریم از طرفی امروز تولدش بود برای اولین باره که براش تولد نگرفتم حتی بهش تبریکم نگفتم چون تا الان انقدر بددهنی نکرده بود .دخترم میگفت مامان برای بابا تولد نمیگیریم. به نظرتون چکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بگیر دشمنت که نیست شوهرته بلاخره بین هر زن و شوهری بحث پیش میاد
سعی کن کاری کنی که دیگه بددهنی نکنه
بعد از مصموم شدن؛ معده غذاهای جدید و سالم رو پس میزنه. آدمم همینطوریه وقتی یه تصویر قشنگ از آدمایی که دوسشون داشته واسش خراب میشه و آدما رو آروم رهاشون میکنه و میره. اینجوری نیست که باز با یه سریا شروع کنه. دیگه حال و حوصلهی اینو نداره که بخواد خودشو ثابت کنه. باز با آدمای جدیدی بره و عقاید و علایقشو بگه. دیگه حال و حوصلهی اینکه با آدمای جدید خاطره بسازه رو نداره و اینا یه سری حقایق غیر قابل انکاره