من و شوهرم هردوشاغلیم و شغل شوهرمم ۲۴ ساعت ۴۸ ساعته، کم پیش میاد فرصت مناسب باشه جایی بریم
چرا ما باید بعد از شش ماه خودمون زنگ بزنیم بگیم میایم ولی پدر مادرا توقع دارن ما دعوتشون کنیم؟ اونا غرور دارن ما نداریم یا جریان چیز دیگه ست ما خبر نداریم؟ اینجورم نیست الان یه عده بگن اونا دلشون نمیاد بیان و این حرفا، توقع دارن هر سری مثل مهمون دعوت بشن
من کسی رو دعوت نمیکنم
مگر در مواقع خاص
خونه پدر مادرها هم با دعوت میرم
همه هم به این اخلاقم عادت کردن
خونه مامان بابام همینجوری میرم خونه مادرشوهر اصلا نمیرم
من برای شام و ناهار فقط با دعوت میرم اما برای دیدن عصر یا بعد شام‌گاهی میرم اونام فقط با دعوت میان
غرور واسه پدر مادر؟ما وظیفمونه
والا ما بدون دعوت میریم همیشه
البته به خانواده شوهرم چون راه دور هستند از قبل خبر میدیم ولی به مادر خودم مثلا صبح میگم که شام میایم
بی دعوت میریم
اونا با دعوت میان
من ک دعوتشون میکنم یا بیاد خونمون نگهش میدارم مامانمو بعد به بابام زنگ میزنیم بیا .
اونا دعوت نمیکنن من میرم نگه میدارن واسه شام
خونه مادر شوهرمم ک زنگ بزنه میریم
پدر و مادر خودم فوت شدن .
خونه مادرشوهرم تا دعوت نکنه نمیرم .
ولی شوهرم خودش معمولا یک روز در میون یا هرشب بعد کارش میره سر میزنه .
خونه مادرشوهرم هم معمولا ماهی دوبار خودش زنگ میزنه برا شام دعوت میکنه .
بعد انتظارم داره بعد دوبار اومدن من دعوت کنم .یعنی ماهی ۲ بار اون دعوت کنه .ماهی ۱ بار من .
والا بقیه ۵ ۶ بار میرن خونه پدر مادراشون .۱ بار اونا میان
ما دعوتی هستیم.مامانم یه هفته زودتر زنگ میزنه دعوت میکنه.
بقیه یه ماه زودتر.
خانواده همسرم دعوتی نیستن.اوایل ازدواج همه ش میگفتن چرا نمیایین یا ییهو ساعت پنج میگفتن شام بیایین. منم برنامه های خودمو داشتم. دیگه الان یه روز زودتر میگن😁
