دوهفته پیش شوهرم یه هفته یه ماموریت کاری رفت منم تو خونه حوصلم سر میرفت رفتم و همچنین زنداداشم میخاست بره تهران آزمون داشت و داداشم پاشو عمل کرده بود دیگه منم رفتم خونه داداشم تا بچه هاشو بگیرم و کاراشو کنم ولی به شوهرم نگفتم زنداداشم خونه نیست و من برا حمالی میرم ، گفتم میرم دیدنی.
خلاصه وقتی برگشتم خونم دیدم قفل شکستن و طلاهام هم بردن...