من خودم فاز پیاده روی صبحگاهی برداشته بودم
ساعت پنج و نیم صبح زدم بیرون
خونه مامانم اینا مجتمع اپارتمانی هس رفتم اونجا بعد ک برگشتم ساعتای شش بود ی پژو مشکی رنگ دو تا مرد هم بودن تو ماشین دیدم نمیدونم چرا حس بد گرفتم
وای دور ک زدن وایسادن ک ماشینی ک از مجتمع اومد بیرون رفت اونا هم با ماشین اومدن سمت من در حالی ک من نزدیک دویست سیصد متر از مجتمع فاصله داشتم داشتن اروم اروم نزدیکم میشدن نمیدم چی شد برمیگشتم عقب نگاهشون میکردم اصن ی ان نفهمیدم چی شد الکی دستمو بردم بالا سمت خونه ای ک اون سمت کوچه بود الکی دست تکون دادم ک انگاری دارم با یکی سلام احوال پرسی میکنن در حد پنج ثانیه مکث کردن وایسادن وای منم الکی الکی سلام میکردم سمت دری ک هیچ کس نبود سریع گاز دادن رفتن
خلاصه خدا بهم رحم کرد