2737
2734
عنوان

سوتی بدی دادم🙄😂

496 بازدید | 16 پست

 اینی که میگم واسه چندسال پیشه:

عمم  از پله برقی می ترسید  منم اومدم بهش آموزش بدم که چگونه بی استرس و دلهره ازش استفاده کنه😐خلاصه چشتون روز بد نبینه دختر عمم بغل کرده بودم گفتم ببین عمه کاری نداره ی پاتو بزاااار رو پلهههه ...یهو تعادلمو از دس دادم بچه بغل افتادم🙄 عمم خودشو پرت کرد رو پله برقی تا بچشو نجات بده یعنی یه درصدم به فکر من نبود دختر عمم گریه  می کرد منم جیغ  می زدم عمم پکیده بود از خنده 😂😂😂😂 یعنی تا حدی افتضاح بود که همه داشتن بهمون نگاه می کردن ...اصن خیلی ضایع بوووود 😬😬😬 عین انسان های اولیه بود واکنشمون 😂

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨
منم فوبیا پله برقی دارم ،سوژه میشم

منم بعد این حادثه به جمعتون پیوستم😂

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

این خاطره تون رو چند سال پیش تو یه تاپیک نزاشته بودید ؟

خیلی برام آشناست 

میشه یه صلوات برای شادی روح داداش جوونم بفرستی 🥲💔اگه فرستادی بگو تا منم برای حاجت دلت یه سوره توحید بخونم 🌹در طول روز دلت برا امام زمانت تنگ میشه؟😢چند بار در روز به یاده امامت میوفتی ؟؟برای بی کسی و غربت و صحرا نشینی امامت دلت میسوزه ؟؟😔 اگه دلت گرفت برای تنهاییش یه صلوات برای تعجیل درظهورش بفرست 🙏🌹مطمئن باش امام هم برای خوشبختی تو دعا می‌کنه 😍🥰 ای مردم دنیا مژده که سوار کاری می‌آید با هیبتی چون حیدر کرار 😍💞أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪُ ألْـفَـرَج🤲
2731
این خاطره تون رو چند سال پیش تو یه تاپیک نزاشته بودید ؟ خیلی برام آشناست 

چرا عزیزم گذاشته بودم 

(تو یکی از تاپیک های هارلی) 

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨
ومنی که حواسم نبود خواستم برم بالا پله برقی که پایین میاد روپاگذاشتم دنده عقب گرفت نامرد شوتم کرد تو ...

بدترین قسمتش نگاهای متعجب مردمه

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨
2740
منم داشتم سوار پله برقی میشدم مانتوم بلند بود گیر کرد به گوشش مثل چیز پخش شدم کف پاساژ پدرم جوری ر ...

دیگه اون آدم سابق نمیشیم😂💔

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨
گفتی مثل انسان های اولیه واکنش نشون دادین،،،و من ترکییییدم از خنده با تصور کردنتون😂😂

انشاالله همیشه بخندی عزیزم 😁❤️

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨

وای خدای من

من فکر مبکردم فقط منم که از پله برقی میترسم

یعنی پاهام میلرزه یه جیز عجیبی با اینکه کلا ادم نترسی هستم

تا حالا نیفتادم ولی میترسم

یعنی پاساژایی که پله معمولی ندارن یا مشخص نیست میخام زار بزنم

وای خدای من من فکر مبکردم فقط منم که از پله برقی میترسم یعنی پاهام میلرزه یه جیز عجیبی با اینکه کل ...


منم که نمی ترسیدم بعد اون آبروریزی به جمعتون پیوستم 😂

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨
چرا عزیزم گذاشته بودم  (تو یکی از تاپیک های هارلی)

آره 

خاطره شما خیلی قشنگ بود ،آنقدر با مزه تعریف کرده بودید هنوز بعد چند ماه که اون تاپیک رو خوندم یادمه 😂

میشه یه صلوات برای شادی روح داداش جوونم بفرستی 🥲💔اگه فرستادی بگو تا منم برای حاجت دلت یه سوره توحید بخونم 🌹در طول روز دلت برا امام زمانت تنگ میشه؟😢چند بار در روز به یاده امامت میوفتی ؟؟برای بی کسی و غربت و صحرا نشینی امامت دلت میسوزه ؟؟😔 اگه دلت گرفت برای تنهاییش یه صلوات برای تعجیل درظهورش بفرست 🙏🌹مطمئن باش امام هم برای خوشبختی تو دعا می‌کنه 😍🥰 ای مردم دنیا مژده که سوار کاری می‌آید با هیبتی چون حیدر کرار 😍💞أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪُ ألْـفَـرَج🤲
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز