من هميشه آرزوهاي بزرگ داشتم اصلا انگار تا به اونا نرسم از زندگي چيزي نمي فهمم
كارمندم ولي خب با كارمندي فقط ميشه زنده موند
من ميخوام پول برام كار كنه
من يه پيج لوازم آشپزخونه دارم كه تازه راش انداختم چن روزه اصلا انگيزه و توان ادامه دادن ندارم حس ميكنم با پيج به جايي نميرسم دست و پاهام لمس شده دست و دلم به كار نميره ميگم اگ نشه چي صبرم كمه
چيكار كنم حالم بهتر شه اين افكار عين موريانه مي افته به جون روانم