پسر من ۳ سالشه و دخترم یک سال
اوایل که دخترم به دنیا اومد، پسرم تو سن بدی بود، ۲ سالگی سن خیلی بدیه تو بچه ها، بچه رو هیچ جوره نمیشه کنترلش کرد و زبون ادمیزاد هم اصلا نمیفهمه!
تقریبا میتونم بگم فقط ۱۵-۲۰ روز اول بود که بابت اسیب رسوندن پسرم به دخترم خیلی نگران بودم و میترسیدم. بعدش همه چی خوب شد
اما تو اون ۱۵ روز، تا جایی که تونستم با پسرم کنار اومدم، حتی اگه از روی نفهمی دست خواهرش رو کمی فشار میداد چیزی بهش نمیگفتم، خییییلی سخت بود ولی چیزی نمیگفتم، اولویت در اکثر موارد با پسرم بود، مگر اینکه دخترم شیر میخواست که در اون صورت باز هم همزمان با شیردهی میتونستم به پسرم توجه کنم. تو اون ۱۵-۲۰ روز فقط تا تونستم براش وقت گذاشتم و بهش فهموندم هنوز هم نفر اولی که مهمه اونه و کسی قرار نیست جاش رو بگیره، به مرور و کم کم و با محبت بهش فهموندم که خواهرش خیلی کوچیک و ضعیفه و ما باید مراقبش باشیم، خیلی شخصیتش رو میبردمبالا، میگفتم تو خیلی بزرگی، تو خیلی قوی هستی، تو میتونی لباسات رو خودت بپوشی، میتونی غذات رو خودت بخوری، و در کنارش میگفتم که خواهرت نمیتونه این کارها رو بکنه پ ما باید کمکش کنیم که یاد بگیره.
همراهی اطرافیان هم خیییلی خیییییلی مهمه، بعضی وقتا ادم خودش اوکیه، ولی کافیه یکی از نزدیکانت یه تری بزنه که همه رشته هات رو پنبه کنه، همه دوروبری هام رو از قبل اوکی کرده بودم که نی نی به دنیا اومد، خیلی عادی میرین سمتش و بهش توجه میکنین. نه نیازی به ابراز احساسات شدید هست، نه بی توجهی مطلق، فقط عادی رفتار کنید
اگر جایی حس میکردم پسرم میخواد به خواهرش اسیب بزنه سریع میبردمش سراغ بازی و کارایی که دوست داره
اینکه میگید پرت کردن حواس رو امتحان کردین و فایده نداره، ببینید بچه های الان خیلی زرنگن، خییییلی زرنگ، منم پسرم اگر کسی بخواد حواسش رو الکی پرت کنه مثلا بگه وای ببین مورچه رو دیواره میفهمه خب! بچه های الان واقعا با مورچه رو دیوار حواسشون پرت نمیشه، بجاش سریع هدایتشکن به سمت یه بازی یا فعالیتی که خیلی دوس داره، تازه خودت هم باهاش همراه شو
ضمن اینکه خیلی وقتها بچه ها یه کاری رو انجام میدن فقط واسه اینکه واکنش ما رو ببینن، بعد متناسب با واکنش ما رفتارشون یا تقویت میشه یا تضعیف
پس بیشتر از هر چیزی تلاش کنید که بچتون رو حساسنکنید
وقتی مستقیم بهش میگید نکن، واضحه که بیشتر اون کار رو میکنه