انقدر بلا سرم اورده که دیگه قلبم براش نمیتپه دیگه هیچ سهمی از احساسم نداره فقط هم قفسیم نه هم نفس ،اومدن خواهرش به خونه ما باعث شده که برای اثبات مرد بودنش مدام با من مثل نوکرش رفتار کنه دستور بده داد بزنه دیگه کم کم داره از خواهرشم بدم میاد من چه ارزشی براش دارم همه کارها رو انجام میدم بدون کوچکترین دست مزدی حتی یه شال هم نمیخره خودم باید بخرم خرج رخت و لباس و مدرسه خودم وبچم رو میدم و فقط یه آقا بالا سر دارم که باید مثل کلفت براش باشم خواهرش مدتیه با ما زندگی میکنه و از قبل هم بدبخت تر شدم با اون مثل یه ملکه رفتار میکنه و مدام منو خورد میکنه،ما باید عصرا با بچم بریم تو اتاق گرم بدون کولر ساکت بشینیم که خواهرش میخواد بخوابه دلخورم انگار اون پادشاه و منم کلفتش خسته شدم فقط به خاطر بچم تحمل میکنم دیشب انقدر از رفتارش ناراحت شدم که امروز قلبم درد میکنه تو رو خدا برام دعا کنید دیگه بریدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید