سلام
دلم خیلی شکسته چند وقته امروز بدتر شد
خونه پدر شوهرم اومدم شهرستان
برادرای شوهرم بهترین رفتار و نگاهو دارن نسبت ب زناشون
شوهر من هیچوقت من حرف زدنی یا سایر مواقع نگاهم نمیکنه
نگید شاید فکرش درگیره یا نمیدونم چی
من هر کاری از دستم برمیاد واسش میکنم ولی گوه هم حسابم نمیکنه خیلی حرفا هست خیلییییی نمیشه اینجا زد
هر دو ازدواج دوممون هست اون عروسی کرذه بود جداشده من نامزد بودم
دخترم سه سالش اونم باهام حرف نمیزنه اصلا مادر حسابم نمیکنه فقط کلفتم براش فقط باباشو دوست داره نگید بچست
پسر برادرشوهرمم بچست ولی باز حس داره ب مادرش وقتی یکی بغل میکنه مامانشو داد میزنه ولی منو ک بغل میکنن میگن مامان منه هیچی نمیگه ولی باباشو بغل کردنی کسی
میگه بابای منع و داد میزنه