پسرم 6سالشه
پریروز از عصر شروع کرد به پا باز راه رفتن و دوقدم راه میرفت میفتاد زمین میگفت نمیتونم راه بیام بغلم کنین
اول فکر کردیم داره شوخی میکنه بعد که گریه کرد زدیم سر و کلمون که بچمون چرااااا نمیتونه راه بره
هی قربون صدقه رفتن که اذیت نکن پاشو مامان راه بیا دوقدم پا باز راه میرفت میفتاد زمین
انقد تو سرم زدم گریه کردم تا دکتر گفت ببرینش بیمارستان طب کودکان سمت جمالزاده
اون شبم هیات تو خیابون دسته راه انداخته بود شلووووغ
یهوشنیدم ک اون شب شب علی اصغره
یهو دلم لرزید گفتم یا علی اصغر تهران تنهام همه کس و کارم شهرستانن دست خالی برم نگردون بچم چیزیش نباشه همینجوری زارمیزدم توماشین
رسیدیم بیمارستان رفتیم تریاژ تشخیص دادن مورد پسرم اورژانسیه
دکتر اطفال پبج کردن بیاد
دکتر گفت بزارش زمین ببینم حالت راه رفتنش چجوریه
دیدم پسرم داره قشنگ راه میره
کل راهرو بیمارستان راه رفت
دکتره گفت این که چیزیش نیست پاشو معاینه کرد
هرچی قسم خوردیم که این 2قدم راه میرفت میفتاد زمین
دکتره میخندید
منم فردا نذرکردم به نیت دستای شفابخش علی اصغر شربت بدم
شب تاسوعاست برای همه بیمارا دعا کنیم
خدا هیچ پدرمادری رو با مریضی اولادش امتحان نکنه الهی