داستان برمیگرده ب ی سال پیش ک اینسا با شمارهی جدیدم زاشم بد پیج پسر عمومو پیدا کردم کرمم گرف ک سرکارش بزارم سرکارش زاشم اونم فهمید منم اونم منو سرکار گذاش خلاصه گف شناختمت توفلانی دخترعموفلانی بدشماره دادرفیم تووات
راسش خیعلی خب بودیم باهم تا اینکه زنعموم میونمونو خراب کردینیمنو تو چشش خراب کرد که فلانی خرابه رل زیاد داره جاده ب خوردش داد و تا الا خب نشدیم بد چن وق پیش گف توی بحثی گف خدم میخام فراموشم کنی فراموشت کنم