از اول ازدواج سر همین رفت و امدای زیاد با خانواده همسرم، دخالت هاشون تو زندگیمون شروع شد و اغاز دعوا و بحث های ما، دو سه سالی قهر بودم الان اشتی کردیم اما نمیخوام باز دوباره روابط نزدیک از سر گرفته بشه و باز دخالت تو همه کارم و دعوا و ... به همسرم هم میگم که من کمتر میام چون مادرشاصرار داره منم برم که فامیلشون حرف در نیارن چون جاری اولم قهره منم نرم کلی پشتشون حرف میزنن ،فقط فحش میده اصلا حاضر نیست گوش کنه از بس وابسته هست فقط به رفتن فکر میکنه
پنج سال اول ازدواج نزدیکشون بودیم زیاد میرفتیم اون موقع چون اوضاعمون خوب نبود که بیان اصلا تحویلمون نمیگرفتن حتی پدرش جواب سلامم نمیداد شوهر نفهمم براش مهم نبود با اینکه کوچکترین بی توجهی از خانواده من ببینه روزگارم سیاهه