2737
2739
عنوان

بیاین داستان زندگی پدرم

105 بازدید | 4 پست

پدرم بعداز سی سال کارگری و کار مفت کردن برای صاحب کارش و بچه های اون برج هشت بود که صاحب کارش گفت خونه ما خالی کن کارگر جدید گرفتم فقط یک هفته به پدرم اجازه داد تا از خونه اش برن تو این یک هفته برادرم  در روستا حشک خودمان با چندتا بلوک سیمانی برای پدرم یک سر پناه درست که از نطر قابل سکونت نیست سرویس بهداشتی هم ندارن درست کرد برادر کوچیکم هم از مدرسه گرفتن و اونها به ان خونه اسباب کشی کردن تو زمستون تز بین درز های اون بلوک ها چه بار سردی به داخل می اومد موقع بارندگی از صد جای سقف اش چکه میکرد  الان هم انچنان داخش گرمه چون در هم نداره هزینه در فلزی هم نداشتن یه پرده در اون هست و......... اگر کسی خییری میشناسه بهشون کمک کنه تو روبیکا عکس میفرستم اینجا بلد نبستم........ 

تو اینستا یه پسری هست خیره کمک میکنه اسمشو نمیدونم ولی میتونم آیدیشو پیدا کنم 

خودم خیاطی میکنم ت خونه با چرخ مشکی قدیمی مشتری زیادی ندارم اما از بی هیچی بهتره هربرجی سیصد چهارصدی گیرم میاد میدم به مادرم

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز