پدرشوهرم یه خونه داره که سندش مشکل داشت بخدا من انقدر دوندگی کردم بعدم چند روز شوهرم بیکار شد رفتیم با هم دنبال کاراشون خونشونم شهرستان با ما یک ساعت فاصله دارن چقدر نو گرما با شوهرم الان سندش درست شده وکالتی هم کردیمش به نام مادرشوهرم چون پدرشوهرم مریضه ما رفتیم کاراشوکردیم که بشه به نام مادرشوهرم تا اگر خدایی نکرده اتفاقی برا پدرشوه م افتاد اواره نشه بعد زمانیکه داشتم کارای سمد میکردم مادرشوهرم روز سه بارم زنگ میزد وقربون صدقم میکرد الان که کارش انجام شده