2752
2734
عنوان

خانومایی ک طلاق گرفتید بیاید لطفا

444 بازدید | 48 پست

وقتی ۱۶ سالم بود عاشق شدم و ازدواج کردم.خانواده هامون راضی نبودن

تو عقدم بهم خیانت کرد با دخترای دیگه مسافرت میرفت منویبارم مسافرت نبرد اونم باماشینی ک مامان من براش خرید.بعد ازدواجم بارها بهم خیانت کرد.خیلی زجر کشیدم اما چون وابسته اش بودم ولش نکردم ۱۳ سال میگذره و من دوتا بچه دارم یکی ۹ و یکی ۳

چند باری قبلا اومده بودم برا جدایی وقتی ی بچه داشتم اما خانواده ها نذاشتن.الان ۷ سالی بود داشتیم زندگی میکردیم از لحاظ مالی زندگیمون خیلی فقیرانه بود وسایل زندگیمون همه درب و داغون و هیچی هم نداشتیم.این اواخر خیلی بداخلاقی میکرد نتونستم تحمل کنم اومدم برا جدایی

۲۶ روز بچه هامو نذاشت دیگه بعد ۲۶ روز یعنی ۴۰ روز پیش راضی شد اومد توافق کردیم همه چیو بخشیدم و بچه هامو گرفتم خرج بچه هامم بر عهده گرفتم.الان خونه بابام زندگی میکنم با بچه هام.خانوادش خانواده باشخصیتی بودن همشون مهندس و معلم و اینان.باباشم خیلی وضعش خوبه.خانواده پرجمعتی هستن ده تا خواهر برادرن.

خلاصه اینکه توافق کردیم و الان حدود دو ماه و نیمیه ک جدا زندگی میکنیم و نهایتا تا یکماه دیگه طلاقمون تموم میشه.اوایل اصا برام مهم نبودش.دلمم براش تنگ نشده بود ازشم متنفر بودم.اما الان قلبم سنگینی میکنه نمیدونم چمه نمیدونم اصا دلم برا چی تنگ شده احساس تنهایی شدید میکنم.حالم بده نمیدونم چمه.طبیعیه؟انگار دلم میخواس برمیگشتم ب قبل اینکه بیام و همون زندگی رو ادامه میدادم یا مثلا سعی میکردم با مشاوره بهتر بشه زندگیمون.نمیدونم کار درستی کردم یا نه.سردرگمم احساس پوچی میکنم.ب خانوادمم چیزی نمتونم بروز بدم چون هم ازدواجو خودم خواستم هم جدایی رو و اونا همیشه پشتم بودن هر تصمیمی گرفتم.تو رو خدا شما بگید من چمه چیکار کنم حالم خوب شه.انگار ی سنگ سنگین رو قلبمه

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
فقط یاد بیاد اون روزا اون شبایی که به دور چشم تو داشت واسه یکی دیگه دلبری می‌کرد � واسه یکی دیگه ناز ...

خیلی یادم میارم ولی الان احساس پوچی دارم احساس تنهایی و بی پناهی ترس از تنهایی 

عزیزم طبیعیه به نظرم

شما تو سن کم عاشق شدی و ازدواج کردی. خب طبیعیه که وابستگی داری و طبیعی هم هست که به این راحتی نتونی اون وابستگی رو کم کنی. به خدا توکل کن و صبر کن تا زمان همه چی رو درست کنه ان شاءالله

 اگه مهمون خونه ای بودید و صاحبخونه براتون چای آورد، رد نکنید‌؛ شاید این تنها چیزی باشه که برای پذیرایی داره..... حواسمون به دستهای خالی باشه.... 🤲یادمان باشد زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست؛ ساعت بعد، حساب داریم....
خیلی یادم میارم ولی الان احساس پوچی دارم احساس تنهایی و بی پناهی ترس از تنهایی 

خوب چرا بچه هارو اوردی تو هنوز جوونی لزومی نداره خودت درگیر بچه کنی البته جسارت نباش 

الان کار میکنی؟؟

اره کار میکنم ۷ساله ک کار میکنم خیلی جاهام حامی مالیش بودم این اواخر زیادی توقع پول گرفتن ازمو داشت.کارم اینترنتیه تو خونه کار میکردم الانم خیییلی درگیر کارما.خیلی شلوغم ولی بازم احساس تنهایی و پوچی میکنم

طبیعیه بالاخره ربات نیستی که ...آدم یه مرغ میخره بهش وابسته میشه اونکه همسر وهم بالینت بوده یه روز ...زمان درمان می‌کنه فقط حالتو .بعداز جدایی زندگی باز جریان داره

تا صبح قضا سهل و سهیلش به که باشد.تاشام قدر رجعت و میلش به که باشد.در بزم وصالش همه کس طالب دیدارتا یار که را خواهد و میلش به که باشد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز