2733
2734
عنوان

فرق گذاشتن بین فرزندان

95 بازدید | 7 پست

ما پنج تا بچه ایم که بابام فقط پسر اخریشو دوست داره تاالان واسش ۳تا ماشین خریده چندبار مغازه زده ورشکست شده خونه مفت داده نشسته اگه ما اعتراضی کنیم شروع میکنه به هوچی گری ونفرین کردن ما دل ادمو با حرفاش میسورونه ماهم مجبوریم خودمونو بزنیم به نفهمی ولی ادم تاکی میتونه بریزه تو خودش چزا بعصی پدرمادرها اینقدر بین دختر وپسر فرق میزارن

از باغ میبرند که چراغانیت کنند/تا کاج جشنهای زمستانی ات  کنند/پوشانده اند صبح تورا ابر های تار/تنها به این بهانه که بارانیت کنند/یوسف به این رهاشدن از چاه دل میند /اینبار میبرند که زندانی ات کنند/ای گل گمان مبر به شب جشن میروی/شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند/یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست/از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند/آب طلب نکرده همیشه 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نمیدونم فقط میدونم شوهرم بخاطر اینکار مادر و پدرش افسردگی شدید گرفته و متاسفانه رو زندگیمون خیلی اثر ...

مامان من هیچ وقت پشت دختراش نبود همیشه پشت پسراسو گرفت دلمو باحرفاش خیلی سوزونده

از باغ میبرند که چراغانیت کنند/تا کاج جشنهای زمستانی ات  کنند/پوشانده اند صبح تورا ابر های تار/تنها به این بهانه که بارانیت کنند/یوسف به این رهاشدن از چاه دل میند /اینبار میبرند که زندانی ات کنند/ای گل گمان مبر به شب جشن میروی/شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند/یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست/از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند/آب طلب نکرده همیشه 
2728
مامان من هیچ وقت پشت دختراش نبود همیشه پشت پسراسو گرفت دلمو باحرفاش خیلی سوزونده

حالا من مادرشوهرم ی دختر داره دوتا پسر 

به دخترش همچی میده و کمکشه و بهترین میکنه اون پسرشم همین اما شوهر منو الان هم اذیت میکنند ازار کلامی عاطفی خیلی دارند بدبختیش اینجاست خیلی رو اعصابش اثر داشته 

گاهی خواستم جدا شم دلم سوخته چون مقدار بداخلاقه اما یسره ک باهاش خوبم خوبه

حالا من مادرشوهرم ی دختر داره دوتا پسر  به دخترش همچی میده و کمکشه و بهترین میکنه اون پسرشم هم ...

بابای من میگه دوست دارم میخوام همه چیمو به اسم عروسم کنم به کسی ربط نداره هرچی خواست به ما گفت اسم خودشم میزاره پدر طاقت یه انتقاد کوچیکم نداره

از باغ میبرند که چراغانیت کنند/تا کاج جشنهای زمستانی ات  کنند/پوشانده اند صبح تورا ابر های تار/تنها به این بهانه که بارانیت کنند/یوسف به این رهاشدن از چاه دل میند /اینبار میبرند که زندانی ات کنند/ای گل گمان مبر به شب جشن میروی/شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند/یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست/از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند/آب طلب نکرده همیشه 
مادر که پشت بچه ش نباشه پدر هم دور برمیداره

مامان من عشق پسرداره عروسا نگاشم نمیکنن تمام زندگیشو وخونه تکونیش وخواهر بزرگم میره میکنه بعد هرچی خواستن بد وبیراه به اونم گفتن

از باغ میبرند که چراغانیت کنند/تا کاج جشنهای زمستانی ات  کنند/پوشانده اند صبح تورا ابر های تار/تنها به این بهانه که بارانیت کنند/یوسف به این رهاشدن از چاه دل میند /اینبار میبرند که زندانی ات کنند/ای گل گمان مبر به شب جشن میروی/شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند/یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست/از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند/آب طلب نکرده همیشه 
2738
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687