الان دوهفتس فهمیدم باردارم...چون از اول راضی به ازدواج ما نبودن الانم محلم نمیزارن...وقتی جاریم حامله بود مادرشوهرم از یه هفته قبلش توفکر بود براش نوبت میگرقت میرفت مینست تومطب نوبطش که میشد زنگ میزد بیاد ولی حالا من دیروز تنها رفتم دکتر حتی نپرسیدن دکتر چی گفت..چیکار کردی...درصورتی که خیلی خیلی مشتاق بارداری من بودن...همش گریه میکنم همش ناراحتم دلم میخواد ازشون دور باشم...هروقت میبینمشون و بی اهمیتیشونو اعصاب و فکرم میریزه به هم
امشب برای ماندنمان استخاره کن....اما به آیه های بدش اعتنا نکن👪